جدایی بحرین سند روشن خیانت پهلوی
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۵۷۴۰۰
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها - مهر نوشت: ۲۳ مرداد سالروز جدایی بحرین از ایران است. ۵۲ سال پیش در چنین روزی استان چهاردهم ایران با اشتباهات مکرر و خیانت پهلویها از سرزمین مادری جدا شد.
هرچند اکنون بحرین یک کشور مستقل است و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل پایبند قواعد و قوانین جهانی است و تمامیت ارضی این کشور را به رسمیت شناخته و داعیهای بر خاک سابق خود ندارد اما بررسی تاریخی و دلایل این جدایی میتواند چراغ راه آینده ما در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بحرین از بخشهای مهم سرزمینی ما در جنوب خلیج فارس بود که به دلیل ضعف قاجاریه تحت نفوذ بریتانیایی قرار گرفت. تا سال ۱۳۵۰ که رسماً بحرین از ایران جدا نشده و استقلال نیافته بود و همچنان مورد ادعای تهران بود؛ تا این زمان این کشور مانند قطر و امارات متحده عربی تحت الحمایه بریتانیا بود و مردم آن به دلیل داشتن ریشههای و ارتباط با ایران از سطح سواد و تحصیلات بالایی نسبت به مردم آن زمان امارات و قطر برخوردار بودند.
این کشور مجمع الجزایری در جنوب خلیج فارس است و اکثر جمعیت آن شیعه هستند. این کشور به پایتختی منامه با وسعت ۷۷۸ کیلومتر مربع جمعیتی در حدود ۱.۵ میلیون نفر دارد و با ایران، قطر و عربستان دارای مرزهای دریایی است. در اواخر دهه ۳۰ شمسی سازمان اطلاعات رژیم پهلوی به دنبال برقراری تماس و ارتباط بیشتر میان ایران و بحرین بود و حتی برنامههایی برای حضور و سفر مداوم نیروهای امنیتی در نقش تاجر و فعال اقتصادی به این جزیره داشت تا به تدریج استان چهاردهم ایران عملاً بخش فعالی از کشورمان شود اما بی توجهی و سهل انگاری شخص اول کشور در آن زمان موجب از دست رفتن فرصتها و جدایی بخشی از خاک کشورمان شد.
انگلیسیها از اواخر دهه ۶۰ میلادی به دنبال خروج از خلیج فارس بودند اما نگاه آنان جدایی رسمی بحرین از ایران بود. آنان در عوض این امر سه جزیره ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را که اتفاقاً آنها هم ایرانی بوده و سالها ضمن اعتراض ایران، به اشغال ناوگان دریایی بریتانیا در آمده بود، را میخواستند به ایران برگردانند. یعنی بخشی از ایران را بگیرند و بخش دیگری را به ما بازگردانند و این مانند کسی بود که پایش را بریده باشند و برای پیوند زدن پای او به بدنش دستش را مطالبه کنند! موضوعی که متأسفانه به دلیل ضعف و ناتوانی پهلوی و به دلیل ترس از هجمههای غربیها در خصوص احتمال بروز جنگ در منطقه، با عقبنشینی آشکار تهران منجر به جدایی بحرین از سرزمین مادری شد. شاه با میانجی گری سازمان ملل و برگزاری شبه رفراندومی فرمایشی استقلال بحرین را پذیرفت و به عنوان اولین کشور به بحرین تبریک گفت.
در آن زمان انگلیسیها با کشیدن یک خط فرضی از تنگه هرمز به اروند رود، هر آنچه در شمال خلیج فارس بود را برای ایران و بخش جنوبی را برای اعراب دانستند. با این ترسیم، بحرین باید از ایران جدا میشد و به تبع آن تمام ذخایر نفت و گاز زیر زمینی میان ایران و بحرین و نیز آبهای فلات قاره ایران تحت تأثیر این عقب نشینی قرار گرفت. قابل توجه است اگر بحرین همچنان بخشی از کشورمان بود دامنه و گستره آبهای فلات قاره ایران به جنوب خلیج فارس میرسید و در زمانهای بحران ایران میتوانست عبور و مرور کشتیهای کشورهای متخاصم مانند آمریکا را به طور قانونی ممنوع اعلام کند. موضوعی که امکان تردد آنها را از نیمه خلیج فارس به سمت کشورهای عراق، کویت و عربستان ممنوع کرده و حاکمیت تاریخی ایران را بر خلیج فارس عملیاتی میکرد. موضوعی که میتوانست منجر به قطع شدن پای بیگانگان از بخشهای مهمی از خلیج فارس شود.
بالاخره در سال ۱۳۴۸، ۱۹۰ نماینده وابسته به دربار در مجلس شورای ملی وقت با جدایی بحرین از ایران موافقت کردند و حتی هویدا نخست وزیر در سخنی گفت بحرین دختر ایران است و وقت آن رسیده شوهر کند و اگر چنین نشود باید با بیگانگان در منطقه بجنگیم!
درست است بحرین از دوره هخامنشیان جز لاینفکی از ایران بود و در سال ۱۶۰۲ توسط شاه عباس از اشغال پرتغالیها خارج شد اما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه این حادثه هنوز برایمان تلخ و ناگوار باشد، باید تاکید کنیم که بحرین هم مانند خیلی از مناطق ایران که در دوره قاجار و پهلوی از مام میهن جدا شده است. بحرین مانند دشت ناامید، آرارات و چند بخش دیگر که در زمان پهلوی از ایران جدا شده و به همسایگان ما پیوسته است.
دولت سیزدهم در چارچوب سیاستهای تنش زدایی و همجواری با همسایگان روابط خوبی را با سایر کشورها بخصوص بحرین پایه ریزی کرده است و قطعاً به تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی خود و دیگران احترام کامل میگذارد اما این امر نباید مانع ذکر تاریخ و خیانتهای انجام شده در دوره پهلوی شود. موضوعی که میتواند منجر به انسجام ما برای حفظ ایران امروز شود.
کلاه گشادی که سر پهلوی رفت
یک کارشناس سیاسی جدایی بحرین از ایران را حاصل یک رفراندوم غیرقانونی دانست و آن را کلاهگشادی نامید که سر پهلوی گذاشته شد.
زهیر اصفهانی، کارشناس روابط بین الملل در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به تاریخچه مالکیت جزایر بحرین گفت: مجمع الجزایر بحرین یکی از مناطقی بود که از گذشتههای دور درگیریهایی بر سر آن وجود داشت و همواره گروههای مختلف سعی در نفوذ و حضور در آن منطقه را داشتند ولی بر اساس اسناد تاریخی حتی تا قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب، بحرین جزئی از خاک سرزمین ایران بوده است.
اصفهانی افزود: اواخر دوره قاجار و با وادادگی حکومت قاجار، دولت عثمانی تا حد زیادی توانست در مسائل این منطقه دخالت کند و پس از جنگ جهانی دوم، با سیاستی که کشور انگلیس مبنی بر تشکیل کشورهای شیخ نشین داشت، مسائل سختی بیشتری در این منطقه پیدا کرد.
این کارشناس سیاسی با اشاره به واکنش رژیم پهلوی نسبت به جدایی بحرین گفت: دولت وقت ایران در آن زمان بحرین را به عنوان استان چهاردهم خود معرفی کرده بود ولی برخلاف تلاشهایی که در مجامع بین المللی انجام داد نتوانست مانع جدایی این منطقه از ایران شود.
وی رفراندوم جدایی بحرین از ایران را غیر قانونی خواند و آن را اینطور توصیف کرد: اگر به ظاهر به توافقات و قراردادها نگاه کنیم، جدایی بحرین به صورت کاملاً قانونی انجام شده است ولی در واقع کلاه گشادی بود که با میانداری نماینده ایتالیایی سازمان ملل بر سر ایران رفت و به رفراندومی مربوط میشود که آل خلیفه از برخی قبایل کوچک و به صورت محدود برگزار کرد و توانست ایران را فریب دهد.
اصفهانی ادامه داد: نکته جالب توجه اینجا است که ایران اولین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت و استقلال این کشور را تبریک گفت و جالبتر این است که چند ماه بعد از اعلام استقلال بحرین، کشور انگلیس از بحرین خارج شد که این موضوع نشان دهنده یک معامله سیاسی توسط شاه و دولت انگلیس بود.
حکومت پهلوی به بهانه جلوگیری از جنگ، خاک کشور را تسلیم دشمن کرد
محمد صادق کوشکی در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به جدایی بحرین از ایران در زمان رژیم پهلوی، اظهار داشت: سوابق حاکمیتی در بحرین نشان میدهد که بحرین زیر مجموعه حکومتهای موجود در ایران بوده است و آخرین باری که حاکم منصوب از سوی ایران در بحرین حاضر بود در عصر کریم خان زند بوده است.
کارشناس مسائل سیاسی در ادامه گفت: از دوران قبل از زندیه در مقاطع فراوانی از تاریخ کشور هر موقع که حاکمان ایران حاکمانی قدرتمند بودند بحرین زیر مجموعه حکومت ایران قرار داشته است و معمولاً حاکمانی که برای مناطق جنوب ایران (مناطق بندری و ساحلی) حکومت میکردند به نوعی حکومت بحرین را هم در اختیار داشتند.
وی افزود: بعد از دوران زندیه با توجه به ضعف حکومت مرکزی در ایران حکومت ضعیف میشود و این مصادف میشود با حضور قدرتمند انگلستان در منطقهی خلیج فارس. در زمان قاجار حاکمان قاجاریه توانایی برای حفظ کشور نداشتند و این موضوع زمینه ساز تحکیم سلطه انگلستان بر بحرین میشود و قبایلی از بیرون را به بحرین دعوت میکند و در آنجا زیر سلطه انگلستان حکومتهای محلی تشکیل میدهند.
کارشناس مسائل سیاسی افزود: از نظر حقوقی بین الملل سوابق حکمرانی در بحرین متعلق به ایران بوده است. طبق قانون زمانی که انگلستان تصمیم به خروج از جزیره گرفت باید این جزیره را به آخرین کشوری که حاکمیت این جزیره را داشته پس بدهد اما دقیقاً در این زمان حکومت پهلوی حرکتی انجام میدهد که هم بر خلاف قوانین داخلی کشور و هم بر خلاف قوانین بین المللی بوده است.
کوشکی در خصوص خطای بزرگ محمد رضا پهلوی در خصوص بحرین گفت: زمانی که حاکمیت بحرین به طور مسلم متعلق به ایران بود، محمد رضا پهلوی آن را به سازمان ملل انتقال میدهد و این حرکت هم از نظر حقوق بین الملل و هم از نظر قوانین داخلی خطا بود.
وی در ادامه گفت: جالب است که بدانید حکومت پهلوی اول ادعای مالکیت بحرین را داشت و حاکمیت پهلوی دوم هم تا دهه ۴۰ این ادعا را داشت و بعد از سفر به هندوستان ورق برمیگردد و حکومت پهلوی از این ادعا دست میکشد. خطای سوم سازوکاری بود که برای تعیین سرنوشت بحرین تعیین شد که اصلاً سازوکار قانونی نبود چراکه مردم و ساکنان بحرین اصلاً در این انتخابات شرکت نمیکنند و صرفاً یک نظرسنجی از سران برخی از قبایل انجام شد و این سران هم اصلاً ساکنان اصلی بحرین نبودند.
کوشکی در خصوص نقش حکومت پهلوی در جدایی بحرین از ایران گفت: در واقع مقصر اصلی این جدایی حکومت پهلوی است زیرا از خاک خود دفاع نکرد و به بهانه جلوگیری از جنگ خاک کشور را بخشید. در واقع تمام کشورها دشمن دارند این اصلاً دلیل کافی نیست که چون من دشمن دارم باید خاکم را تسلیم دشمن کنم.
کارشناس مسائل سیاسی در ادامه گفت: اگر در آن زمان حکومت مقتدری در ایران بود قطعاً یک متر از خاک کشور ما جدا نمیشد. در آن زمان نخست وزیر اعلام کرد که ما نمیخواهیم جنگ شود ولی نکته در این است که ما ارتش را به وجود میآوریم تا در چنین شرایطی از آن استفاده کنیم. اگر قرار باشد ارتش داشته باشیم و خاک خود را نیز ببخشیم پس ارتش چه کاربردی دارد.
وی خاطر نشان کرد: دلیل اصلی بیشتر جنگها بخاطر خاک کشور خود بوده است برای اینکه از خاک خود دفاع کنند اما حکومت پهلوی میگفت من بهترین ارتش منطقه را دارم اما برای اینکه جنگ نشود از خاکم چشم پوشی میکنم.
کوشکی تاکید کرد: بحرین برای ما یک بخش عادی نبود یک منطقه فوق حساس از نظر راهبردی بود و اگر از خاک ما جدا نمیشد ما از نظر راهبردی به ابر قدرت تبدیل میشدیم.
پایان پیام/غ
منبع: فارس
کلیدواژه: رژیم پهلوی جدایی بحرین خلیج فارس جدایی بحرین از ایران حکومت پهلوی سازمان ملل آن زمان خلیج فارس خاک کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۵۷۴۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران: پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است/ هر روز شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی حاکمیت با مردم میبینیم/ گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند
پایگاه خبری جماران: رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با تأکید بر اینکه یک هنجار یا قاعده، زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد، گفت: هر روز جامعه از سبک زندگی ای که حکومت میخواهد اعمال کند، فاصله بیشتری میگیرد . یعنی هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم، اما به نظر میرسد که یک نوع فراموشی در بخش هایی از حاکمیت وجود دارد.
سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار جماران گفت: واقعا نمیدانم ما برای چه کسی صحبت میکنیم و مخاطب ما چه کسی است؟ تجربهها بیانگر این است که عملا گوش به این حرف ها داده نمی شود یا به عبارتی باید بگویم، آیا ما برای خودمان صحبت میکنیم یا برای جامعه صحبت میکنیم؟ یا برای سیاستگذاران و برنامهریزان صحبت میکنیم؟ اگر خواسته باشم برای دل خودم حرف بزنم و یا حرف دل مردم را بزنم، عملا مخاطب من حکومت نیست. چون هر برنامه یا سیاستی که میگذارد، اصلا کاری به ابعاد اجتماعی آن ندارد.
وی با ابراز این عقیده که به ویژه در سه، چهار سال اخیر هرچه جلوتر آمدهایم، اساسا بخشهایی در حاکمیت کاری ندارند که سیاستها، کنشها و برنامهریزیهای آنها چه تبعات اجتماعی دارد، افزود: البته شاید اقلیتی که به نحوی مخاطب حکومت هستند، در این قضیه با حاکمیت همراستا باشند، ولی عملا میتوان گفت که بخش بزرگی از جامعه راه خودش را میرود و حاکمیت هم راه خودش را میرود؛ نه او به تبعات رفتار خودش فکر میکند و نه این. به نوعی دو مسیر متفاوت دارد طی میشود.
وی با اشاره به برخی وقایع در سال های گذشته، یادآور شد: افراد حاضر در اعتراضات، مدتی سبک زندگی خودشان را نشان دادند و امروز نهایتا تصمیمی که دوباره حاکمیت گرفته این است که اوضاع را به شرایط قبل از نیمه دوم 1401 برگرداند. اما این امر به نظر میرسد که امکانپذیر نیست. چرا که به لحاظ جامعهشناختی میگوییم یک هنجار یا قاعده زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد. طی قرنها و سدههای متعدد، مردم زندگی میکردند و هنجارها و سبک زندگی، پوشش، آرایش و آداب و رسوم خودشان را داشتند. مردم به طور عموم یک چیزی را پذیرفته بودند و بین خودشان قرارداد عرفی بود و نهایتا چون آن عرف از یک پشتوانه قوی اجتماعی برخوردار بود و مردم مبتنی بر هنجارهای خودشان از آن عرف حمایت میکردند، و اساسا نیاز به اعمال زور از بالا نداشت.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران تصریح کرد: البته حاکمیتها برای موارد نادری که اتفاق میفتاد، حضور داشتند. مثلا اگر قتلی اتفاق میافتاد نیاز به مداخله حکومتهای محلی و یا حکومت در یک مقیاس بزرگتر بود. اما بقیه امور جامعه در اختیار خودش بود. یعنی مردم فی ذاته و بر اساس ارزشهای خودشان از هنجارها حمایت و بر اساس آن عمل میکردند. اگر کسی هم تخلف میکرد، وجدان جمعی به نحوی او را مورد مؤاخذه قرار میداد.
پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است
وی تأکید کرد: اما به دنیای جدید که وارد شدیم، «یکدستسازی» پروژهای است که حکومتهای ایدئولوژیک دنبال کردهاند. یعنی تلاش داشتهاند که همه مردم را یک مدل ببینند و دیگر تنوع فرهنگی، ارزشی، هنجاری و سبک زندگی را نبینند. طبیعتا این پروژه همه جا شکست خورده است. یعنی علیرغم اینکه حکومتهای ایدئولوژیک با تمام قوا، زور و فشار از بالا تلاش کردهاند که پروژه یکدستسازی را دنبال کنند، موفق نشدهاند. اما این حکومتها از تاریخ و تجربه حکومتهای مشابه درس نگرفتهاند و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
معیدفر گفت: جالب است که در کشور خود ما حداقل در سال 1401 تجربه کردیم و دیدیم که نمیشود؛ و نهایتا چقدر دردسر برای حکومت ایجاد کرد و چقدر خسارت به مردم وارد شد. روی شرایط اقتصادی و ثبات کشور در عرصه بینالمللی هم تأثیر گذاشت. اما باز درس گرفته نمی شود و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
وی در ادامه در خصوص میزان بازدارنگی برخی طرحها و رفتارهای حاکمیتی گفت: پروژه یکدستسازی حتی در حکومت پهلوی اول هم دنبال میشد. یعنی حکومت همه تلاش خودش را کرد تا مردم را نسبت به یک سری هنجارها مرتبط کند ولی نشد و دست آخر یک انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. یعنی عکس جریانی که حکومت دنبال میکرد، رجعتی به ارزشهای دینی اتفاق افتاد. حالا جمهوری اسلامی دنبال این است که پروژه یکدستسازی را با مسیر متفاوتی دنبال کند؛ و نتیجهاش را دارید میبینید.
معیدفر با بیان این عقیده که هر روز جامعه از سبک زندگی دلخواه سیستم رسمی فاصله بیشتری میگیرد، ادامه داد: هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی، ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. اما در عین حال عبرتی هم نمیگیرند. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم؛ و قطعا این بار میتواند در ابعاد خیلی وسیعتر اتفاق بیفتد. یعنی شاید بعد از یک مدتی فکر میکنند همه چیز آرام شده و سکوت است، و دوباره شروع کنیم. به نظر میرسد که یک نوع فراموشی وجود دارد.
وی افزود: از آنجا که این اعمال زور برای تحقق یک سلیقه خاص، پشتوانه اجتماعی ندارد؛ حتی در میان کسانی که خودشان با آن هنجارها و ارزشهای حاکمیت همصدایی دارند. یعنی در خیابانها و در بیشتر مواقع، کسانی که سبک پوشش متفاوتی دارند مورد اعتراض مذهبیها هم قرار نمیگیرند و یک نوع همزیستی مسالمتآمیز بین آنها ایجاد شده است. ما این همزیستی را در بسیاری از کشورهای اسلامی میبینیم. یعنی امروز اساس بر پذیرش ارزشهای متقابل هست و ما وارد دنیایی شدهایم که این تفاوت پذیرفته شده است.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران یادآور شد: در گذشته تنوع بوده، اما آدمها چون در قالب قوم، طایفه و ایل جدا از هم زندگی میکردند، شاید دچار مشکل نمیشدند. ولی امروز تمام این فرهنگها و خرده فرهنگها در کنار هم زندگی میکنند. اوایل تلاش بر این بود که یکی از اینها خودش را بر دیگران تحمیل کند، ولی الآن به تدریج ما داریم وارد دنیایی میشویم که خرده فرهنگهای متفاوت دارند در کنار هم همزیستی مسالمتآمیز پیدا میکنند. یعنی میگوید تو سبک زندگی خودت را داری و من هم سبک زندگی خودم را دارم؛ میتوانیم ضمن احترام به سلیقهها، ارزشها و هنجارهای همدیگر دوستی و معاشرت هم داشته باشیم. ما وارد این دنیا شدهایم، اما متأسفانه حاکمیت ما نمیخواهد این را بپذیرد؛ و الآن نگران است که حتی مذهبیون اعتراض جدی نسبت به سبک زندگی مغایر با نظر حاکمیت ندارند و با آن کنار آمدهاند.
وی گفت: خود من هر روز در مترو و شهر رفت و آمد دارم و میبینم که چگونه گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند. وقتی که در جامعه زمینه اعتراض به سبک زندگی گروه دیگر وجود ندارد، حاکمیت مجبور است به زور آن را دنبال کند. طبیعتا چون وجدان عمومی پشت سرش نیست، حتما شکست خواهد خورد. البته خسارتهای خیلی سنگینی هم به جامعه وارد خواهد کرد.
وی در ادامه گفت و گو با جماران تأکید کرد: نگاه رسمی، دیگر نمیتواند بگوید من فکر و ایدهای دارم و همه باید در آن چهارچوب قرار بگیرند. همین الآن رفراندوم هم نمیخواهد، در مطالعات و بررسیهای اجتماعی که برگزار میشود، میتوانید واکنش مردم را ببینید. بخش عظیمی از مردم امروز به شدت با ارزشهای مسلط در تضاد قرار گرفتهاند؛ با هنجارهایی که او میخواهد القاء کند در تضاد و تزاحم قرار گرفتهاند. این حاکمیت یا باید با ارزشهای جامعه همراه شود و یا با جامعه درگیر شود و نهایتا هم خودش آسیب ببیند و هم به جامعه آسیب جدی بزند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم راه دوم انتخاب شده است، تصریح کرد: به جای اینکه خود را با هنجارها و ارزشهای امروز جامعه تطبیق بدهند، میخواهند در بر همان پاشنه سالهای گذشته بچرخد که جامعه اقبالی به سمت هنجارها و ارزشهایی نشان دادند. اما وضع عوض شده و دیدگاههای مردم تغییر پیدا کرده و بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که چه اتفاقات بزرگی دارد در جامعه میافتد. به نظر میرسد حاکمیت چشمش را به روی این تغییر و تحولات بسته و میخواهد ارزشهای خودش را القاء کند؛ جواب نمیدهد.
وی در تبیین دیدگاه خود گفت: وقتی یک جامعه دارای فرهنگ خاص و تنوع فرهنگی، ارزشی و هنجاری باشد، شما نمیتوانید او را عوض کنید. سالها است در آموزش و پرورش و صدا و سیما تمام امکانات و ابزارها با بودجههای بسیار هنگفت تلاش شده که جامعه را به سمت ارزشهای خاص خودشان بکشانند. اگر موفق شده بودند، مسلما دست به زور نمیزدند. بنابراین، شیوههای نرم هم دیگر جواب نمیدهد. یعنی جامعه ما مختصاتی پیدا کرده و با برخی مختصات حاکمیت ما سازگار نیست.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران اظهار کرد: حاکمیت مجبور است خودش را از عرصههای فرهنگی منعزل کند و بگوید صرفا میخواهم حکومت کنم؛ مثل برخی حکومتهای دیگر که با ارزشها و هنجارهای جامعه کاری ندارند و هر چیزی که مردم در مقیاس منطقهای یا محلی وضع میکنند، حکومت کشور تلاش میکند که آن را در چهارچوب قانون بیاورد و نهایتا در چهارچوب آن نظمی برقرار کند؛ اقتصاد مملکت فعال و شرایط امنیتی درست باشد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه رویکرد عدم دخالت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی چه نسبتی با «جمهوری اسلامی» دارد؟ ابراز عقیده کرد: امروز به نظر میرسد که دیدگاههای خود مذهبیون هم عوض شده و بسیاری چیزها دیگر اهمیت گذشته را ندارد؛ نوع نگاه به دین و نوع مداخله دین در جامعه تغییر پیدا کرده است. اگر یک روزی بخش عمدهای از جامعه خواستار دخالت دین در امر سیاست بودند، بررسیهای اجتماعی نشان میدهد هر دورهای که مطالعات انجام گرفته، میزان نظر افراد درباره مداخله دین در سیاست به شدت کاهش پیدا کرده است. دو، سه ماه اخیر هم در مورد «پیمایش ارزشها و نگرشها» اطلاعاتی بیرون آمد که وضعیت چگونه است؛ و این را میشود با سالهای پیش مقایسه کرد.
سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد
وی افزود: اینها نشان میدهد که سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد و اجازه بدهد که دین متناسب با مبانی اصلی خودش، روی اندیشه و رفتار انسانها تأثیر بگذارد. اگر همچنان مداخله حکومت در عرصه دین تداوم پیدا کند، نمیدانم که سالهای آینده ما تا چه اندازه با گریز مردم از دین رو به رو خواهیم شد. یعنی الآن نمونههایی هست و میتواند شدت بیشتری پیدا کند.
معیدفر در پاسخ به اینکه یعنی به عقیده شما هرچه حکومت مداخلهاش را کمتر کند، ارزشهای دینی در جامعه پررنگتر میشود؟ گفت: حداقلش این است که روند گریز از دین به شدتی که الآن هست، نخواهد بود. البته برای پروسه دینداری نیاز به یک دوران خاصی داریم. فرض کنید مثل کسی که عمل کرده یا مدتی بستری بوده، عضلاتش خشک شده و باید فیزیوتراپی برود تا دوباره این عضلات به کار بیفتد، اگر حکومت مداخله خودش در امر دین را کنار بگذارد، مثل کسی است که فعلا از روی تخت بلند شده اما نیاز به فیزیوتراپی دارد. یعنی نیاز به عملیات جداگانهای هست که کم کم بتواند حالت عادی پیدا کند.
وی در پایان گفت: بنابراین، فکر میکنم اولین گام این است که حکومت از تداوم و تشدید مداخله در امر دینی اجتناب کند؛ بعد خود مردم یا بزرگان جامعه و کسانی که باورهای عمیق دینی دارند، بتوانند با شیوههای ترویجی یا تعلیمی اوضاع را به حالت عادی برگردانند. فعلا این دخالتها در دین، ثلمهای به دین وارد کرده که حالا حالاها آثار منفی آن را خواهیم داشت.